سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

یک تجربه

بازم سلام

این دفعه متن پروژه پایانی کلاسهای فیلم سازی رو میزارم

این کار ساخته نشد اما میتونست کار جالبی در بیاد

راستی دوره آموزشی دردآور من هم تموم شد ، با تمام خوبی و سختیهاش . راستش رو بخواهید الان دلم واسه اون شبهایی که دور هم میشستیم تنگ شده ، واسه دوستای قدیمی و دوستای خوبی که پیدا کردم اما اینکه چرا دلم واسه اون روزای سراسر بدبختی تنگ شده ؟

به قول دوستی خریتهای انسانی تمامی ندارد

شاید چند تا نوشته از اون روزا رو هم بزارم اینجا تا به عمق فاجعه پی ببرید .

خوب بگذریم

امیدوارم که خوشتون بیاد در ضمن از پیشنهاداتون در مورد این نوشته خیلی استقبال میکنم (در این لحظه زبان فارسی دچار جهش ژنتیکی شد )

 

 

سکانس 1

صحنه کاملا تیره صدای زنگ تلفن ٬ برداشتن گوشی و .....

مرد : سلام ٬ بفرمایید

دختر : سلام ٬ استاد شکیبا ؟

مرد : بله ٬ بفرمایید

دختر : من وحدتی هستم ٬ استاد مینا شما رو معرفی کردن ٬ قرار بود با شما تماس بگیرند

مرد : بله بله ٬ خانم وحدتی ٬ خوب هستید ؟ ٬ استاد مینا در مورد شما با من صحبت کردند و البته از شما هم خیلی خیلی تعریف کردند . دختر : ممنون ٬ استاد مینا لطف دارند

مرد : دخترم من روزهای سه شنبه و چهارشنبه بعد از ظهر وقت آزاد دارم

دختر : استاد سه شنبه ها زمان خوبیه

مرد : بسیار خوب ٬ سه شنبه ها ساعت 5 ٬ این ساعت میتونید بیایید ؟

دختر : بله ٬ حتما

مرد : بسیار خوب ٬ فقط صبر کنید تا من اسم شما را در دفترم وارد کنم (چند ثانیه ای میگذرد ٬ همانند آنکه مرد به سختی اسم را مینویسد صدای محو و ناآشنای سوراخ کردن کاغذ مخصوص شنیده میشود )

خداحافظی معمول دو طرف محو به تصویر

تصویر گذاشتن گوشی تلفن

دیسلاو به سکانس 2

سکانس 2 داخلی ٬ روز ٬ منزل دختر

پدر : چی شد دخترم ؟ صحبت کردی ؟

دختر : آره ٬ سه شنبه ها ساعت 5 ٬ اما این استاده یه جوری به نظر می اومد

پدر : چطور ؟

دختر : نمیدونم ٬ یه جوری بود ٬ شاید سواد نداره ٬ خیلی طول کشید تا اسمم رو تو دفترش وارد کرد

پدر : مگه میشه استاد به این معروفی سواد نداشته باشه ؟

دختر : نمیدونم

سکانس 3 داخلی ٬ بعد از ظهر ٬ آموزشگاه

دختر وارد آموزشگاه میشود نامش را میگوید ٬ اجازه میگیرد و وارد کلاس استاد میشود

استاد در پشت پیانو نشسته و دارد یکی از قطعات معروف را مینوازد

استاد عینک سیاه به چشم دارد .

( دکوپاژ این صحنه : تصویر شروع سکانس نمای بسته پاهای دختر در حال بالا رفتن از پله های آموزشگاه است ٬ به عبارتی دوربین پاهای دختر را دنبال میکند تا هنگامی که او وارد آموزشگاه میشود ٬ سپس یک حرکت تراولینگ از پایه های پیانو تا صورت استاد و در نهایت محو به سیاه )

طرح 2 : در کل سکانس 1 و 2 تصویر سیاه است و فقط صدای صحبت اشخاص شنیده میشود تا شروع سکانس 3 که محو به تصویر میشود .

نظرات 2 + ارسال نظر
پویا جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ http://paraantez.blogsky.com

سلام.
متن دارای اغاز زیباییست که تعلیق در ان به همراه حرکت و افه تصویری ایجاد میشود.
رشته تحصیلیتون رو نمیدونم. و سینما رو کجا خوندین؟
من مدتهاست از سینما دورم.
بدرود

پویا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:02 ب.ظ http://paraantez.blogsky.com

سلام
سینما رو دوست دارم. اما بهش نمیرسم.
عکاسی رو دوست دارم و اماتور هستم.
دبیرستان ادبیات خوندم.
دوره مدیریت بانکی گذروندم.
تحصیلات کشاورزی دارم.
کارشناس اعتباری و مالی هستم.
...
پیدا کن پرتقال را...
راستی.. یه کم هم شعر رو....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد