سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

تو هم بیا

مردن را برگزیده ام

غرق شدن را

رفتن از این دیار غبارآلود غم را

 

مردن را برگزیده ام

با همین دستان

همچون دوئتی باشکوه که نقاشی هر 2  روی را خود برعهده گرفته ام

 

مردن را خود برگزیده ام

در این فصل سرد

در این فصل باشکوه

 

مراسم زیبایی خواهد بود

میتوانم شکوهش را لمس کنم

تو هم بیا

منتظرم

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:37 ب.ظ http://redpen.blogsky.com

براستی مردن چه خوب است.رهایی است

اسیر فراق شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:14 ب.ظ http://sereshk.blogsky.com

بمیرید بمیرید در این راه یمرید....چو مردید همه روح پذیرید

اسیر فراق شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:16 ب.ظ http://sereshk.blogsky.com

چقدر غمناک شدی؟؟؟؟؟غم خوبه به شرط آنکه حرکتت بده....حرکت کن.

حمیده چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:31 ب.ظ

دلم میخواد بهار بمیرم.اردیبهشت ماه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد