سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

 

 

سنگین شده ایم

آنقدر سنگین که برای دیدن لبخند یک کودک حاضریم از همه چیزمان بگذریم .

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

با درود و سلام؛
بسیار خرسندم از اینکه به سرای شما راه یافته ام و بسی استفاده بردم .
فرصت کردید به بنده هم سر بزنید.
در مورد تبادل لینک یا لوگو نظرتون را بهم بگین
ومنو از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید
با احترام

حسین.م دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:57 ب.ظ

راست می گی واقعا جمله ی خوبی است

مادر فولاد زره دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:45 ب.ظ

خنده ی ۱ بچه ارزش همه چیزو داره.
حالا اگه منظورتون غیر از اینه توضیح بدید

رضا چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.sayesepid.blogsky.com/

بل سلام خدمت مادر عزیز حتی اگه فولاد زره باشه
مهم مادر بودنه .
ممنون که سر زدید .
در این جمله بحث من ارزش نبود سنگینی ارتباطات عاطفه بینمان است . شادیهایمان سنگین شده اند و نیازمند علت .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد