یک روح میتواند بسیار بی رحم باشد به صورتی که نمیتوان برای آن حد ومرزی تعریف کرد .
به نظر من برای 2 چیز نمیتوان حد و مرزی تعریف کرد :
1. میزان حماقت نوع بشر
2. میزان بی رحمی یک روح
البته انیشتن جمله جالبتری داره .
انیشتن میگه برای دو چیز نمیتوانم حد و مرزی تعیین کنم ، میزان حماقت بشر و میزان گستردگی عالم کائنات که البته در مورد دومی آنچنان مطمئن نیستم .
زمان زیادی از آخرین کارم میگذره
یادم نمیاد آخرین تلاشم اون فروشنده مواد بود یا اون دختره کک و مکی !
دیگه واقعا دارم پیر میشم .
دیگه واقعا چه اهمیتی داره ؟
زمان زیادی از آن موقع ها میگذره ، احساس میکنم دیگه این دنیا هیچ احتیاجی به من نداره ، یه جورایی زائدم .
دارم به این فکر میکنم که با یه مراسم باشکوه همه چیزو تموم کنم .
البته تصمیم گیری در این رابطه خیلی سخته ! باور نمیکنید ولی میترسم .
آره ، تعجبم داره ، من و ترس .
یه روزی بزرگترین قاتل اجارهای بودم و حالا از کشتن خودم میترسم
یه روزی 10 به 1 رو موفقیتم شرط میبستن و حالا ...
یه روزی
Once A Day
There was a time to understand
Over the sight
Over the night
There was a luck to kiss
Over the shame
Over the tear
Now is the time to die
Kiss the die , forget the love
Look at the darkness , forget the star’s
حماقت رکن اصلی تمامی رابطه های عاشقانه است .
بعد از آن نوبت به مقدار بلاهت موجود در خریدار یا جنس خاک برسر ذکر و میزان قدرت چانه زنی یا حس کاسبکارانه جنس دوم است .
باید دانست که پسرها در اولین روزهای بلوغشان به این نتیجه میرسند که باید طرحی نو در اندازند و تا وقتی که اولین رابطه شان به هر علتی به شکست نیانجامد به نوعی باکره به حساب می آیند و مانند بره های کاملا پاک و معصوم فقط به مفاهیم عشق واقعی و اینگونه مزخرفات فکر میکنند اما بعد از اینکه اولین طعم ناکامی را چشیدند آنها نیز کاسبکار شده و به مفاهیم عمیقی همچون سایز کمر می فکرند و اینجاست که اولین جرقه های دنیای دروغ زده میشود دنیایی که تا رسوم شارلاتانیسم را نیاموزی محکوم به شکستی . اما دخترها بعد از اینکه اولین سخن را در این باب از دوستان شان بشنوند بلاهت را کنار گذاشته و کاملا منطقی ( که همان تفکرات کاسبکارانه است ) با قضیه برخورد میکنند که در این صورت اگر طرف شان یک پسر باکره ، خوش تیپ و به قدر کافی باعث پز دادن باشد سعی میکنند در اولین فرصت کار را به آینده ای دو نفری گره بزنند و اگر یکی از شرایط بالا را نداشته باشد به دلایلی کاملا واهی خوشان را از شرش راحت میکنند و به دنبال کسی که لایق شان باشد میدوند ( منظور از کلمه دویدن دقیقا همان مفهوم کلمه است ) تا روزی که به پست پسری بخورند که کاملا دوران بلاهت را پشت سر گذاشته و کار بلد شده باشد . اینجاست که باید فاتحه هر چه زیبایی است را خواند .
به عبارتی این گونه دختران غرق در آتشی خواهند شد که خود و دوستان شان برپا کرده اند .