سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

سایه سپید

داستان سرگشتگی های یک من

تحلیل ۱

برداشت 1 :

نکته جالب :

دیشب برای 5 امین بار فیلم Ring 2 رو دیدم .

نکته جالب تر :

برای 5 امین بار بعد از دیدن این فیلم ترسیدم .

نکته خیلی جالب تر :

در رویاها یا به عبارتی کابوسهای نیم بند دیشبم بالاخره توانستم موجود شریر فیلم رو در بند کنم و تحت تسلط خودم بگیرم ، با تابوتی از جنس بتن و دفن در لایه های زیرین زمین .

 

و از همه اینها جالبتر اینکه با شمارش دیشب تا به حال 5 بار قسم خورده ام که دیگر این فیلم رو نبینم ولی انگار جاذبه های بدیع روانشناختی فیلم زیادی پر رنگ هستند ، به قول مامی شدم مثل این آدمهایی که پول میدهند تا بترسند . اما جدا از شوخی بعد از خواندن تحلیلهایی که کل ترس درون این فیلم را به ترس بشریت از تکنولوژی و به طور خاص رسانه ها مربوط میداند دیگر نمیتوانم به راحتی از کنار این فیلم بگذرم .

 

نتیجه گیری شخصی : خیلی باحالم .

نتیجه گیری فلسفی : برای مقابله با ترس باید آنرا باور کرد و سپس راهی برای غلبه بر آن پیدا کرد .

 

برداشت 2 :

امشب فیلم The Girl Next Door رو دیدم .

این فیلم در مورد آشنایی و رابطه عاشقانه یک دختر و پسر است . تا اینجا همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه پسر متوجه میشود که طرفش یک بازیگر معروف فیلمهای پورنو است و بنابر توصیه دوستانش سعی میکند که در اولین فرصت نقدش کند . اینجاست که چالش اصلی فیلم درباره عشق و رابطه اش با  . . . شروع میشود .

نکته قابل توجه در اینجا اینست که هالیوودی ها حتی در یک فیلم جوانانه و نازل از لحاظ هنری هم از فرهنگ سازی غافل نمیشوند در حالیکه ما در آثار گنده گان (بخوانید بزرگان) واساتید فیلمسازیمان (به قول بعضی ها) یا به دنبال انتقام از شخصی هستیم یا به دنبال نشان دادن آخرین مدلهای مو و سایز کمر خانم بازیگر و روابط چند دهنه (بخوانید چند طرفه) و یا به دنبال کاسبی و چاپیدن نهادهای جور واجور، ومعدود فیلمهای ارزشمند هم با فروش کمی که دارند و حمایتی که نمیشوند راه را برای ساختن فیلمهایی دیگر از این دست سد میکنند .

( قابل توجه مسئولین ناکارآمد خودمان )

البته شاید اینطور بهتر باشد ، هم آقای وزیر راضی است ، هم فیلمساز، هم بیننده .

اما اینکه آیندگان در مورد ما چه فکری میکنند . . .

فیلم The Virgin Suicides رو ببینید .

 

معمولا دو نوع فیلم میتونه اعصاب منو به بازی بگیره .

دسته اول فیلمهای ضعیف هستند که برای مثال مثل نقل و نبات روده و مغز متلاشی شده آدم رو نشون میدن که معمولا صبر من به انتهای فیلم قد نمیده و دسته دیگر فیلمهایی هستند که ارزش چند بار دیدن رو دارن .

از این دسته میشه ماه تلخ رومان پولانسکی یا وکیل مدافع شیطان رو نام برد .

این فیلم یکی از اینهاست . دفعه اول که این فیلم رو دیدم در 10 دقیقه پایانی آنچنان شوکی بهم وارد شد که تا چند لحظه به چیزدیگه ای نمیتونستم تمرکز کنم . نه فقط به خاطر داستان بلکه به خاطر موسیقی، رنگ سبز مسموم استفاده شده در طراحی صحنه ، نوع فیلمبرداری ، لحن صدای گوینده و ... .

اگه دسترسی دارین این فیلم رو ببینید .

 

 

 

I’m a high school lover

And you’re my favorite flavor

 

Love is all

All my soul

You’re my playground love

 

Yet my hands are shaking

I feel my body remains

 

Time’s no matter

I’m on fire

On the playground love

 

You’re the piece of gold

That flushes all my soul

 

Extra time

On the ground

You’re my playground love

 

Any time

Anywhere

You’re my playground love

 

یک گام تا خدا

 

گاهی اوقات یک مرگ سرد و ساکت بهترین هدیه ایه که میشه از خدا گرفت .

 

خلاصه زندگی

 

 

 

دنیا دردهایی دارد برای لذت بردن

و لذتهایی برای رنج کشیدن

 

که گفتن از هر کدام عین بی خردی است .

 

 

یک سوال

همین امروز سر نماز یه سوال جدید به ذهنم رسید . از شما دوستای خوبم میخوام که اگه جوابی دارید بنویسید .

---------------------------------------------------------------------------------------------------

به نظر شما خدا احساسات دارد ؟

 

 

 

-----------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی : لطفا از جوابهای تکراری درون کتابها ندید چون خودم یکی دو جین از این جوابها آماده دارم .